سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گاهنامه بی خوابی
سردردنامه
  • نویسنده : بی خوابی:: 87/10/18:: 7:46 عصر
  • سردرد نامه

    ما بیمار نیستیم. ما فقط خوابمان نمی برد. فقط همه اش نگرانیم.ما فقط دلمان نمی خواهد به دنیا بیاییم تا بمیریم. ما خیلی درد داریم.اما بیمار نیستیم.

    -اه! لعنتی! آن قرص ها را دور بریز. من نمیخواهم به این آرامش احمقانه ای که شما به آن مبتلا هستید تن دهم. من نمی خواهم شبها آرام بخوابم. دلم نمی خواهد دردم را فراموش کنم.

    ساعت 3:48 بامداد.

    آیا به آدم های اطرافمان که آسوده خوابیده اند حسودیمان میشود؟ آیا از آنها متنفریم؟ یا دلمان برایشان میسوزد؟ یا شاید هم دلمان برای خودمان میسوزد!

    همه وحشت زده ایم. و ناامید.

    -ما که نمی توانیم این همه آدم را از خواب به این دل پذیری بیدار کنیم. می توانیم؟

    کسی از ما جواب این صدا را نمی دهد. کسی از ما نمی خواهد به پایان این رنج خودخواسته ای که دچارش شده ایم فکر کند. روزهای اول تنها علایم ظاهری و کوچک این درد را می دیدیم. ولی ما صبرمان تمام شده دیگر. ما تصمیممان را گرفته ایم. می خواهیم داد بزنیم. ما از بیماری مان خجالت نمیکشیم. ما می خواهیم میان شما پخش شویم تا همه تان را مبتلا کنیم. لطفاً اندکی تلخی ما را تحمل کنید.

    دوباره آن یک نفر میگوید:

    من خسته ام. ناتوان ام. سرم درد میکند. چشمانم تنها سیاهی می بینند. نکند… نکند من هم… من نمی خواهم بخوابم… من نباید بخوابم… تو نباید بخوابی… ما  نباید بخوابیم……

     

     

                                                       **************                                                   

    ما ادعایی نداریم. ما فقط نمی خواهیم آدم های معمولی باشیم. و خوب می دانیم که نمی توانیم با این چند کلمه و جمله در یک نشریه کوچک دانشجویی کسی را بیدار کنیم! ولی به قول نیما:

    فریاد می زنم

    من چهره ام گرفته

    من قایقم نشسته به خشکی

    مقصود من از حرفم معلوم بر شماست

    یک دست بی صداست

    من، دست من کمک ز دست شما میکند طلب

    فریاد من شکسته اگر در گلو،وگر

    فریاد من رسا

    من از برای راه خلاص خود و شما

    فریاد می زنم

    فریاد می زنم!

    آذر 1387

     



  • کلمات کلیدی : سال های سگی
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    جهان سوم کجاست؟ جهان سومی کیست؟(سروش هادیان)
  • نویسنده : بی خوابی:: 87/10/18:: 7:46 عصر
  • جهان سوم کجاست؟ جهان سومی کیست؟

    سروش هادیان

      

    استاد با صدای گرفته اش می گوید: بچه ها،رکن اصلی توسعه آموزشه. توسعه از پایین. یعنی از تک تک افراد یک جامعه. قدم اول توسعه را من و تو باید بر داریم... از خودمون شروع کنیم که اول فرهنگ جهان سومی را از خودمون دور کنیم .ما خودمون.... سرفه به استاد اجازه نمی دهد حرفش را تمام کند.نیم ساعت به پایان کلاس مانده.  و استاد می گوید: بچه ها! می تونید برید. حالم خوب نیست.صدایی از ته کلاس می گوید: آخ جون!                                                                        

    استاد نگاه غمگینی به کلاس می اندازد  و لبخند می زند. ما دانشجویان علوم سیاسی هستیم!                                                                                               

     

                                                                   *       *         *

    عقب ماندگی ما ازچه زمانی شروع شد؟ اصلا به چه دلیل ما را جهان سومی می خوانند؟ شاید این اسمی است که غربی ها بی خود و بی جهت بر ما نهاده اند!ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی : زیر دندان سگ:سیاست
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    داستان هایی که تمام نمی شوند...(میم.آفاقی)
  • نویسنده : بی خوابی:: 87/10/18:: 7:44 عصر
  • داستان هایی که تمام نمی شوند...

    این کلمه ها ازذهن انسانی است که می خواست درخت باشد!

    میم.آفاقی

     

     

    خونه ی ننه جون- آفتاب شدید است- پس سر ظهر است- توی چندین زیرزمین- درها باز است-انگار آنجا گندم ریخته است- فکر کنم شسته شده اند- مهم نیست- بابا عبدالله با کلاهش مثل همان عکسی که انداخته، ایستاده است- یکبار که بزرگتر شدم داخل زیرزمین را گشتم- هیچ چیز جذابی نبود- آن چیزی که من دنبالش می گشتم نبود- شاید هم بود، ولی من بچه بودم- همان موقع بود که با مورچه ها بازی می کردم- روی دیوار بزرگ گچ میکشیدم- عاشق آن حوض کوچک بودم- عاشق آن آبپاش بودم- حیاط خاکی را آبپاشی می کردم- چه لذتی داشت- کاش یکبار،فقط یکبار دیگر... آن وقت دیگر رهایش نمیکردم- کاش زنده بودی مثل ننه جون- که مرد و من دوباره حسرت خوردم- اما بابا عبدالله- فرقی برایم نمیکرد- شاید چون فکر می کردم بودنم برایش فرقی ندارد- مهم نیست- اما نه، مهم است- شاید هنوز نمی شناسمش- حالا که مرده- پشت در حیاط.....

    ادامه دارد...

     

     

     



  • کلمات کلیدی : سگ ولگرد:ادبیات
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    مردی که شبیه هیچکس نیست!(سروش هادیان)
  • نویسنده : بی خوابی:: 87/10/18:: 7:43 عصر
  •  

     

     

     

    مردی که شبیه هیچکس نیست!

    سروش هادیان

    «نمیگویم همه ی راهها مسدود است،نه اینها بی معنی است، همه چیزوجود دارد و از این پس هم وجود خواهد داشت- حتی همه چیز درست خواهد شد، به این نکته ایمان دارم ولی… با من فقط گذشته ی من باقی است وامروز؟ می ترسم که به دام امروز بیافتم، وای بر من اگر به دام امروز بیافتم! روزی که فقر و بیچارگی، خود را شاعرانه پنهان میکند تا به قول تو اشرافیت در همان جلوه گاههای پر زیوری که پیش از این هم بوده است خودش را تبریه کند، خودش را محق قلمداد کند، روزی که عوام فریبی تا حد دانش اجتماعی پیش رفته است. روزی که مفاهیم عوض شده است، روزی که به برادرت و به دوست چندین ساله ات و به زنت اطمینان نداری. بگو هوا بارانی است. رعد خشمش را بر سرت فرو می ریزد. بگو آفتاب سوزان و درخشانی است، نیزه های نور بدنت را خواهد گداخت. معامله کن، پس انداز کن، زمین بخر، دروغ بگو، کرنش کن…

                                                       (سنگر و قمقمه های خالی،ص202و203 )

    بهرام صادقی

    تولد: 18 دی 1315 – نجف آباد اصفهان

    مرگ: 12 آذر 1363 – تهران

     

    بهرام صادقی از چهره های خاص ادبیات معاصر ایران و از جمله ی بزرگترین آنهاست. هرچند بیشتر از دو کتاب( سنگر و قمقمه های خالی - ملکوت) ندارد، اما با همین مجموعه ی کوچک دارای یک سبک پیشرو در داستان نویسی ایران می باشد. زبان خاص داستان های صادقی  نه احساساتی است و نه اصرار دارد سرد جلوه کند. «در ساعت یازده شب چهارشنبه آن هفته جن در آقای مودت حلول کرد.»ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی : سگ ولگرد:ادبیات
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    یادداشتی بر فیلم مهر هفتم(نازنین آدمیت)
  • نویسنده : بی خوابی:: 87/10/18:: 7:42 عصر
  •  


     

     

    یادداشتی بر فیلم مهر هفتم

    زندگی، دلهره ی بی‌حاصلی است اگر خدا نباشد

    نازنین آدمیت

    فیلم مهرهفتم ساخته شده به سال 1957 میلادی محصول سوئد در 97 دقیقه یکی از شاهکارهای اینگمار برگمن می‌باشد. فیلمی راجع به ایمان – زندگی – مرگ و هراس همیشگی‌ انسان‌ها از خطر نیستی!

    سوالاتی که گریبان‌ هر انسانی را در لحظه‌ی که قدمی از عادت ها و روزمره گی ها پا فراتر می‌گذارد، می‌گیرد. برگمان این بار قهرمان خود را شوالیه‌ای از اعصار گذشته با مسائل و دغدغه‌های انسان امروزی برگزیده است و با تناقضی زیبا به داستان سرایی پرداخته است.

    زمان داستان در قرن های گذشته – جنگ های صلیبی – می‌گذرد. زمانی که طاعون همچون ابری تیره و گسترده سایة خود را بر همه جا گسترده است.

    شوالیه که پس از 10 سال جنگ قصد بازگشت به خانه را دارد در میان راه با مرگ مواجه می‌شود ولی در حیله ای ناگهانی به مرگ پیشنهاد مسابقه شطرنج را می‌دهد تا حداقل مدتی مرگ خود را به تأخیر بیاندازد و پاسخ پرسش های خویش را بیابد و....

    صحنه‌ی آغازین فیلم با پرنده‌ای تنها در میان آسمان بی‌کران آغاز می‌شود و بعد ما شوالیه و خادم او را می‌بینیم. یونز (خادم) بر سنگ های سخت ساحل آرام خوابیده است که خود نشان از تحمل سختی ها و رنج های این دو نفر در مدت جنگ است.

    در راه گروه بازیگرانی 3 نفره را می‌بینیم که از یک مرد و زوجی جوان و شاد تشکیل شده است. شوهر که دارای چشم برزخی می‌باشد در یک صبح مریم مقدس را می‌بیند که مشغول آموزش راه رفتن به کودکی است.ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی : بعد از ظهر سگی:سینما
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    اشک ها و لبخند ها
  • نویسنده : بی خوابی:: 87/10/18:: 7:41 عصر
  • اشک ها و لبخندها

    اینگمار برگمن 14 جولای در سال 1918 در اسپال سوئید متولد شد و دوران کودکی خود را سپری کرد.

    پدرش کشیش بود و او زیر سایة پدری خشک بزرگ شد.

    همین عامل تأثیر فراوانی در افکار و احساسات اینگمار بر جای گذاشت و بعدها باعث شکل‌گیری شاهکارهای سینمایی او شد. مذهب – عشق – ایمان و مرگ

    مسائلی که همیشه ذهن برگمان را به خود مشغول کرده بود و درون مایه اغلب فیلم های او را تشکیل می‌داد از آثار او می‌توان به ساعت گرگ و میش – لبخند یک شب تابستانی – توت فرهنگی های وحشی - همچون در یک آینه – نوز زمستانی – پرسونا – فانی و الکساندر – سونات پائیزی و.... اشاره کرد.

    برگمان از معدود کارگردانانی هست که کارنامه‌ی سینمایی اش را چنین لیست پر ستاره‌ای – طی چند دهه – پر کرده است.

    برگمان سه بار نامزد جایزه اسکار بهترین کارگردان به خاطر فیلم‌های فریادها و نجواها – فانی و الکساندر و چهره به چهره شد 5 بار نامزد جایزه بهترین فیلم نامه ارژینال برای فیلم‌های توت فرنگی‌های وحشی همچون در یک آینه – فریادها و نجواها فانی الکساندر و سونات پاییزی شد. سرانجام باد ناآرام شمالی در تاریخ 30 جولای 2007 در شهر فارو برای همیشه آرام گرفت.

     



  • کلمات کلیدی : بعد از ظهر سگی:سینما
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    اندیشه(م.شمگانی)
  • نویسنده : بی خوابی:: 87/10/18:: 7:39 عصر
  •  اندیشه

    م.شمگانی

     

    نیچه نامی است برای عصری از عالم:دوران بسط و تاسیس حاکمیت بشر بر زمین

                                                                                                        مارتین هبدگر

    سخن ها درباره ی فردریش نیچه فیلسوف نامدار قرن بیستم بسیار است اما آنچه درباره ی او می توان با قطعیت گفت این است که کمتر فیلسوفی توانست جایگاهی همچون او در بین ایرانیان بیابد

    اولین نکته ای که در باره ی او می توان ذکر کرد مفهوم ابر بشر برای اوست .از نظر نیچه ابر بشر شخصی متکی به خویش است که از دنیای مدرن و نیاز های روزمره اش گذر کرده اما به کجا؟

    نیچه به منظور ایجاد یک وحدت ذهنی دنیای معقول را رد میکند و وقتی ابر بشر از بطن جامعه عبور کرد نمی توان برای او مقصدی را در نظر گرفت و این همان چیزی است که می توان از آن به عنوان نهیلیسم نیچه یاد کرد.

    از دیگر دغدغه های فکری نیچه معنای دین است برای او زاهد مفهومی تیره می یابد که قصد دارد با ساختن تصویری موهوم انسان را وادار به تضرع به درگاه الهی کند شاید تنها شاهدی که میتوان به وسیله ی ان تیغه تند انتقا دات نیچه را به سوی مسحیت سوق داد گفته ی او درباره ی اعراب باشد که می گوید (.... لااقل آنها خود را تحقیر نمی کنند)که به نوعی میتواند نشانه ی موافقت او با اسلام باشد.

    درباره ی دلیل نیچه برای انتخاب عنوان چنین گفت زرتشت میتوان به دو نکته اشاره کرد:

    _رونق گرفتن اندیشه ی شرق شناسی در زمان او_توجه نیچه به اینکه زرتشت نخستین کسی بود که بین تفکر خیر و شر تفکیک قایل شد.به هر حال دلیل او برای این انتخاب هر چه که باشد مفهوم زرتشت برای او کاملا متفاوت با معنای زرتشت در فرهنگ ایرانی است/ 

     



  • کلمات کلیدی : عشق سگی:فلسفه
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    دیالکتیک
  • نویسنده : بی خوابی:: 87/10/18:: 7:38 عصر
  • دیالکتیک

    با وجود تمام آراء و نظراتی که درباره ی نیچه وجود دارد خالی از لطف نیست که نظر یک فیلسوف اسلامی را نیز در این باره بررسی کنیم  به همین منظور به سراغ دکتر توکلی استاد فلسفه اسلامی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان رفتیم تا گفتگویی کوتاه در این باره داشته باشیم:

    نیچه را در یک جمله معرفی کنید!

    فیلسوفی است نابغه و بسیار تاثیر گذار از چهره هایی که در پیدایش مدرنیسم تاثیر به سزایی داشته البته تاثیر مخربی هم بر اخلاق گذاشت.

    این که بعضی از افکار و اندیشه های او را تحت اتفاقاتی که در زندگی اش رخ داده بررسی می کنند تا چه حد درست است؟

    فکر نمی کنم کسی افکار نیچه را تحت تاثیر زندگی اش توجیه کند ولی کسانی که در زمینه ی روان شناسی  فعالیت می کنند در تلاشند تا برای توجیه باور های شخصی خود به حوادث زندگی بزرگان استناد کنند خواه نیچه باشد و یا هر کس دیگر.

    به نظر شما نیچه از بیان جمله ی (خدا مرده)چه هدفی داشته؟

    خدا پشتوانه ی ارزش های سنتی بود که تا پیش از این حضور پر رنگی در جامعه داشته به عبارت دیگر خدا یعنی مجموعه ارزش های سنتی که مردم تا به حال با آن زیسته اند اما اکنون با مرگ ارزش های سنتی بر اثر تغییر نگرش ها دیگر وجود ندارد/

    ابر بشر(مرد)از نظر شما چه معنایی می تواند داشته باشد؟

    ابر مرد یعنی کسی که خود را در حصار قوانین محدود نمی کند و از چارچوب گریزان است ابر مرد در نهایت کسی است که حس حیات او را به تحرک و جهش وامی دارد.

    نظر نیچه درباره ی دین چیست؟به طور مثال اسلام؟

    نیچه به سمت اسلام نگاه مثبت تری دارد اما باید توجه داشت که کار نیچه در زاویه ی ادیان نیست و به عنوان محققی که دین را بررسی می کند اظهار نظر نمی کند بلکه از روی نگاه خاصی که به جهان دارد به دین نگاه می کند و به نسبتی که دین اجلاقی تر باشد بیشتر به ان حمله می کند و معتقد است که مجموعه ی اخلاقیات دینی مانعی است برای بالیدن و شدن ابر مرد.

    در نهایت نظر دکتر را درباره ی چنین گفت زرتشت جویا شدیم که فرمودند این کتاب را قبلا خوانده و اکنون حضور ذهن ندارند/

     



  • کلمات کلیدی : عشق سگی:فلسفه
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    ما هم با خودمان مشکل داریم!(سیما بلورچی)
  • نویسنده : بی خوابی:: 87/10/18:: 7:37 عصر
  • ما هم با خودمان مشکل داریم!

    سیما بلورچی

    دو دختر جوان و زیبا با قدی رعنا و هیکلی متناسب به سمت تالار آوینی در حرکت هستند.هر دو مشغول صحبت کردن من باب موضوعات روز جهانی از قبیل خره خیلی خوشگلس ! نه خره نیمی ارزد و اینا هستند ! دو دختر احساس میکنند از در دانشگاه (صد البته در جنوبی!) تا تالار شهید آوینی راهی بس بسیار آمده اند فلذا تصمیم میگیرند برای رفع خستگی خود سری به این تالار بزنند که به ناگه با اعلامیه ی بس تفکر برانگیز روبه رو میشوند که تصمیم دارد آن ها را به امر خیر نزدیک برساند!متن این اعلامیه تا آن جا که یادمان می آید مربوط به چگونگی گفتگو در حین عمل خواستگاری بود!که از همین جا نویسنده ی مطلب برای هر نوع گفتگویی اعلام آمادگی میکنند! بله دو دختر عزیز کمی جلوی در سراسیمه شدند .آن یکی به آن دیگری گفت:یعنی توش چی میتونن بگن؟!یعنی میشه؟!آن دیگری به آن یکی گفت :هرچیزی امکان پذیره  خوب به نظرم که عالیه ببین روز و ساعت دقیقش که یه؟!آن یکی به آن دیگری گفت:هر وقت باشه من یکی که میرم این یه فرصت استثناییه!!!

     ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی : صفحه های سگی:طنز
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    وظیفه دانشجو(شیما آبگینه)
  • نویسنده : بی خوابی:: 87/10/18:: 7:35 عصر
  • وظیفه دانشجو

    مدیر فرهنگی وزارت علوم: اهم برنامه‌های سال تحصیلی جدید من جمله پخش سرود دانشگاهها از شبکه‌های تلویزیونی!

    ...............

    پشت صحنه:

    بچه ها زود آماده باشید تا 20 دقیقه ی دیگه میریم واسه پخش!(صدای هورا کشیدن!)

    -استاد ببخشید من هول کردم!

    -نه!من به شما ایمان دارم!....بچه ها عجله کنید تا قبل از پخش یه بار دیگه تم رین می کنیم!

    (دانشجوبان به این قرار به صف می ایستند:خانمهای دانشجو با فرمهای صورتی در ردیف جلو مستقر می شوند و آقایان دانشجو با فرمهای آبی صف عقب را تشکیل می دهند ، ضمن اینکه در دست همه گلهای شقایق قرمز است و همه اینها حسن سلیقه مسئول گروه سرود را می رساند!)

    -خب!شروع می کنیم!3 -2-1!

    ضبط را روشن می کند:

    -به نام خدا!گروه سرود شکوفه های دانشگاه فلان تقدیم می کند:

    دکلمه:و آن روز که زندگی بر پهنه ی بیکران سینه ی ما جاری شد ...من شکوفه های صورتی گیلاس هایی را می دیدم...آری چشمهایم آلبالو گیلاس می چیدند...و آفتاب بر من تابید و من رشد نمودم و از دروازه های دانشگاه گذر کردم،جایی که آمال و آرمان هایم معنا یافت...و ما با این پشتوانه پله های برقی را با آسانسور طی نمودیم...

    ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی : صفحه های سگی:طنز
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
       1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
     Atom 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 23525
    بازدید امروز : 5
    بازدید دیروز : 1
    ... دسته بندی یادداشت ها...
    صفحه های سگی:طنز[3] . عشق سگی:فلسفه[2] . بعد از ظهر سگی:سینما[2] . سگ ولگرد:ادبیات[2] . زیر دندان سگ:سیاست . سال های سگی .
    ........... درباره خودم ..........
    گاهنامه بی خوابی
    بی خوابی
    بی خوابی گاهنامه ی سیاسی،هنری،اندیشه و طنز دانشگاه اصفهان مدیر مسئول و سردبیر:عاطفه صفری هیات تحریریه: م.شمگانی،شیما آبگینه،سیما بلورچی،نازنین همایون پور،سروش هادیان،میم-آفاقی،آزاده شعبانی. ...و با تشکر از همه ی کسانی که گوش هایشان را به روی فریاد های ما نبسته اند!

    .......... لوگوی خودم ........
    گاهنامه بی خوابی
    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........


    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    JavaScript Codes
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    JavaScript Codes کدهای جاوا اسکریپت
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن