سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گاهنامه بی خوابی
مردی که شبیه هیچکس نیست!(سروش هادیان)
  • نویسنده : بی خوابی:: 87/10/18:: 7:43 عصر
  •  

     

     

     

    مردی که شبیه هیچکس نیست!

    سروش هادیان

    «نمیگویم همه ی راهها مسدود است،نه اینها بی معنی است، همه چیزوجود دارد و از این پس هم وجود خواهد داشت- حتی همه چیز درست خواهد شد، به این نکته ایمان دارم ولی… با من فقط گذشته ی من باقی است وامروز؟ می ترسم که به دام امروز بیافتم، وای بر من اگر به دام امروز بیافتم! روزی که فقر و بیچارگی، خود را شاعرانه پنهان میکند تا به قول تو اشرافیت در همان جلوه گاههای پر زیوری که پیش از این هم بوده است خودش را تبریه کند، خودش را محق قلمداد کند، روزی که عوام فریبی تا حد دانش اجتماعی پیش رفته است. روزی که مفاهیم عوض شده است، روزی که به برادرت و به دوست چندین ساله ات و به زنت اطمینان نداری. بگو هوا بارانی است. رعد خشمش را بر سرت فرو می ریزد. بگو آفتاب سوزان و درخشانی است، نیزه های نور بدنت را خواهد گداخت. معامله کن، پس انداز کن، زمین بخر، دروغ بگو، کرنش کن…

                                                       (سنگر و قمقمه های خالی،ص202و203 )

    بهرام صادقی

    تولد: 18 دی 1315 – نجف آباد اصفهان

    مرگ: 12 آذر 1363 – تهران

     

    بهرام صادقی از چهره های خاص ادبیات معاصر ایران و از جمله ی بزرگترین آنهاست. هرچند بیشتر از دو کتاب( سنگر و قمقمه های خالی - ملکوت) ندارد، اما با همین مجموعه ی کوچک دارای یک سبک پیشرو در داستان نویسی ایران می باشد. زبان خاص داستان های صادقی  نه احساساتی است و نه اصرار دارد سرد جلوه کند. «در ساعت یازده شب چهارشنبه آن هفته جن در آقای مودت حلول کرد.»

    داستان بلند ملکوت با این جمله آغاز می شود. و بهرام صادقی از همان اول داستان تکلیفش را با مخاطب روشن میکند و تو میدانی که با فضاهای عجیب و شخصیت های غریب و اتفاقات نامعمولی در این داستان روبرو میشوی و به این ترتیب ما وارد یک فضای متافیزیکی میشویم و شروع به خواندن یک داستان فرا واقعی میکنیم. حلول کردن جن اما تنها،بهانه ی روایت داستان است. این داستان قصه ی مرگ و بی مرگی است، قصه ی نبرد شیطان و خدا. قصه ی انسان هایی که به دنبال جاودانگی اند و شیطان را به جای خدا کمک طلبیده اند.

    م.ل و دکتر حاتم شخصیت های اصلی این داستان اند. م.ل شخصیت عجیبی است که همه ی اعضای بدنش را بریده است و حالا تنها یک دست دارد.و از وقتی که یادش

     می آید زنده بوده است!

    صادقی از مستقیم گویی  می پرهیزد و از علایم و نشانه های زیادی استفاده میکند که مخاطب باید حدس بزند. کم تر کسی است که ادبیات بداند و داستان های کوتاه صادقی را تحسین نکند. کشمکش سنت و تجدد یکی از تم های اصلی داستان های کوتاه صادقی اند. او مهارت زیادی در ساختن تیپ های اجتماعی دارد. و شخصیت های او که در جامعه ای متناقض میان سنت و مدرنیته گیر کرده اند و هم خرافه های سنت برایشان مانده و هم  دچار تنهایی های انسان مدرن شده اند. مثلاً در یکی از شاهکارهای داستان های صادقی به نام کلاف سر در گم، فردی به عکاسی می رود تا عکسی را چند روز پیش از آن گرفته، بگیرد اما او قادر به پیدا کردن عکسش نیست چون اصلاً خودش را نمی شناسد!

    هوشنگ گلشیری،استاد داستان نویسی معاصر ایران، بعد از مرگ بهرام صادقی  نامه ای نوشت و از آن جاست که ما می فهمیم صادقی چه انسان عجیب و غریبی بوده. وقتی گلشیری تعریف میکند که :

    با کمال شعف به اطلاع دوستان و آشنایان میرسانم که بهرام صادقی زنده است. بله، زنده و حیّ و حاضر، همان طور که بود: بلند و باریک و با زهرخندی بر  لب. اصلاً شوخی کرده است، با همه ی ما. مگر پس از 1340، همین کارها را نمیکرد، حتی از همان 40، سال چاپ ملکوت، همین کارها را نمیکرد، با تو، یا با هرکس؟ - پیغام میگذاشت که :" حتماً ببینمت، کار واجبی است". روز و ساعت و حتی جای دقیق وعده را هم متذکر شده بود:"همان میز که سه کنج طرف راست فیروز است". بعد هم نمی آمد! یک هفته ای هیچ جا نمی آمد. گاهی  حتی ماهی هیچکس نمی دیدش. به هر جا که سر می زدیم بی فایده بود. بلاخره روزی جایی پیدایش میشد. می خندید. گاهی حتی سر چهار راهی و به ناگهان درنگی میکرد، چیزی یادش آمده بود، میگفت :"دو دقیقه همین جا باش بر میگردم". از خم کوچه که رد میشد، باز بر میگشت:" جایی نروی ها". نمی آمد! می دانستیم که نمی آید، اما می ایستادیم……

    گلشیری در ادامه میگوید که وقایع بعد از کودتای 28 مرداد چه تأثیر شدیدی روی صادقی گذاشته و او شرایط آن زمان را به سبک خاص خودش در داستان هایش نشان داده است.

    داستان های صادقی می توانست جهانی باشد اما به دلایلی که ما نمی دانیم، این اتفاق نیافتاد اما چندی پیش خانواده ی صادقی خبر از ترجمه ی داستان های او به زبان فرانسه را دادند.

    تا کنون کتاب های زیادی درباره صادقی و دنیای او نوشته شده اند، از مهم ترین آنها میتوان خون آبی بر زمین نمناک ازمیرعابدینی- بازمانده های غریبی آشنا از محمدرضا اصلانی و همچنین چندی قبل استاد محمود نیکبخت از منتقدان ادبی، خبر از نوشتن کتابی درباره بهرام صادقی و داستان های او داده که اگر از آن اتفاق های خاصی که در ایران عادی اند  رخ ندهد تا قبل از نوروز 1388 به چاپ می رسد. 



  • کلمات کلیدی : سگ ولگرد:ادبیات
  • نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
     Atom 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 23140
    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 0
    ... دسته بندی یادداشت ها...
    صفحه های سگی:طنز[3] . عشق سگی:فلسفه[2] . بعد از ظهر سگی:سینما[2] . سگ ولگرد:ادبیات[2] . زیر دندان سگ:سیاست . سال های سگی .
    ........... درباره خودم ..........
    گاهنامه بی خوابی
    بی خوابی
    بی خوابی گاهنامه ی سیاسی،هنری،اندیشه و طنز دانشگاه اصفهان مدیر مسئول و سردبیر:عاطفه صفری هیات تحریریه: م.شمگانی،شیما آبگینه،سیما بلورچی،نازنین همایون پور،سروش هادیان،میم-آفاقی،آزاده شعبانی. ...و با تشکر از همه ی کسانی که گوش هایشان را به روی فریاد های ما نبسته اند!

    .......... لوگوی خودم ........
    گاهنامه بی خوابی
    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........


    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    JavaScript Codes
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    JavaScript Codes کدهای جاوا اسکریپت
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن